در
بهار 1371 خورشيدی، از طرف انتشارات مهر ايران در آمريکا
کتابی چاپ و منتشر شد به عنوان "سفرنامه
شهبانو؛" مولف کتاب منصوره پيرنيا، روزنامه نگاري است
که قريب دو دهه به تنهائی و يا به همراه علياحضرت شهبانو
فرح به ايران گردی پرداخته است و حاصل اين سفرها، يادداشت
ها و نوشته هائی بود که پس از دو سال کار مداوم در جهت
تطبيق ونگارش و چاپ در نوروز 1371 منتشر شد. کتاب "سفرنامه
شهبانو،" در 436 صفحه تنظيم شده و بيش از دويست عکس
مستند به کمک کلام آمده است تا واقعيت ها را برای نسل ما و
برای تاريخ زنده نگهدارد.
کتاب با کلام بزرگ حکيم ابوالقاسم فردوسی
شروع می شود: "بنام خداوند جان و خرد،" و پس از معرفی
خوشنويس استاد امير حسين تابناک و مهندس هوشنگ سيحون که
طرح های حاشيه کوير از ايشان است و پيتر کاراپتيان به
عنوان عکاس اصلی کتاب و رولوف و گئورک، عکاسان نامی که با
مولف کتاب در زمان حيات خود همراهی کرده اند. در صفحه بعد
به نوشته ای به خط شهبانو می رسيم: "از اينکه مجموعه
خاطرات سفرهايم در ايران پس از گذشت سال ها به صورت کتابی
منتشر می شود خوشوقتم... عميقاً اعتقاد دارم که راز
استمرار موجوديت و هويت ملی ما در طول قرن ها و نسل ها در
اصالت ذاتی زنان و مردانی است که نسلی پس از نسل ديگر از
مليت و فرهنگ و سنت های ملی ما پاسداری کردند و هر زمان که
لازم شد از جان خود نيز گذشتند."
پس از مقدمه به فهرست مطالب می رسيم و
روشن می شود که کتاب در بيست و دو فصل تنظيم شده است: از
سيستان و بلوچستان شروع می شود و بندر عباس و هرمزگان، و
جزيره خارک وبندر بوشهر.
در شروع فصل بندر بوشهر به تصوير هوائی از
اين بندر بر می خوريم که شاهکار عکاسی است در صفحات بعد به
شعری از اقبال لاهوری می رسيم که به وسيله استاد امير حسين
تابناک خوشنويسی شده است. خوزستان فصل بعديست و بعد به
کردستان و آذربايجان می رسيم وتصوير يک عروسی کردی؛ عروس و
يک مرد کرد، کتاب را از کلام در توصيف تصوير بی نياز می
کند؛ تصويری ديگر از درياچه رضائيه، ايرانی دور از وطن را
اشک به چشم می آورد.
در صفحه 137، نويسنده از قول سفرنامه نويس
فرانسوی اوژن اوبن چنين نقل می کند: "شهر خوی در تقدس و
پارسائی راه افراط پيموده است. در اين شهر چهل مسجد و
تعداد زيادی ملا و سيد وجود دارد. امام جمعه
شهر، شيخ يحيی در مسجد جامع شهر نماز می خواند و از سوی
حکومت رياست رسمی روحانيون را بر عهده دارد. "پس از
کرمانشاه می رسيم به آذربايجان شرقی با عنوان تبريز و
زادگاه پدری من و شهبانو می نويسد: "آذربايجان زادگاه
پدری ام بوده و سفر به آن خطه مرا به ياد روزهای خوش کودکی
و سلحشوری و ميهن پرستی مردم غيورآن می انداخت و پس از سفر
به زنجان با تصوير زيبائی از يک باغ ييلاقی می رسيم به
همدان، پايتخت مادها.
ايرانيان
موسوی
در همدان يهوديان ايرانی تجمع بيشتری
دارند. در راستای تاريخ، ديدار و آشنائی اقوام آريائی
ايرانی با قوم يکتا پرست يهود باز گشتی فراتر از تاريخ دو
هزار و پانصد ساله دارد و در کتاب مقدس تورات که نزد
ايرانيان مسلمان نيز محترم است، مخصوصاً در اسفار "تاريخ
ايام،" "دانيال،" "عزرا، "نجميا،" و "استر" شواهد فراوانی
در تائيد اين آشنائی و ديدار وجود دارد.
نويسنده پس از اشاره به دو آرامگاه استر و
مردخای در همدان می نويسد: "... اين دو آرامگاه دارای گنبد
و صفه وشاه نشين است و مورد احترام يهوديان جهان و ملت
آزاد انديش ايران می باشد، مرد خای عموی ملکه استر که
ازفرزانگان زمان خود بوده در کنار ملکه استر مدفون است."
در مورد مهاجرت قوم يهود به ايران، نويسنده
می نويسد: "مهاجرت پيروان حضرت موسی عليه السلام، به خاک
پهناوری که شاهان هخامنشی بر آن سلطنت می کردند به پيش از
زمان کورش کبير باز می گردد و پس از آن که کورش کبير بابل
را گشود و فرمان آزادی يهوديان را صادر کرد، اين کلمات بر
کتاب مقدس نقش بست: "من دست راست کورش مسيح خود را گرفتم
تا در حضور او همه اقوام را مغلوب سازم و دروازه های بسته
را به روی او بگشايم آن چنان که ديگر بسته نگردد." نقل شده
از عزرای نبی، باب اول و دوم اشعيای نبی باب 24 آيه 28
تورات
نويسنده سپس ادامه می دهد: "مهاجرانی که
همراه سپاه شاه بزرگ هخامنشی به ايران زمين وارد شدند، همه
در فنون وصنعت و علوم عملی و عقلی در کمال مهارت و استادی
بودند و آميزش اين قوم با انسان هائی که در راه شناخت نور
و روشنائی در طريقت مهر بودند و به آئين زردشت سر سپرده
بودند در صلح و آرامش ادامه يافت و در روزگار شاهان
دادگستر، مهاجرين قديم و جديد در تساوی و برابری در مقابل
فرمان و قانون زندگی اجتماعی مشترکی داشتند و در روزگار
فرمانروائی بيگانگان و يا حکومت گران ستمگر همه انسان های
خاک ايران تحت ستم بودند."
در کتاب سفرنامه شهبانو در بخش
همدان سپس اشارتی هست به دو نخست وزير پيرو دين يهود،
سعداله ابهری، نخست وزير ارغون خان، و رشيد فضل اله
همدانی، نخست وزير غازان خان، که هر دو به دين يهود به
دنيا آمدند و به دين يهود از اين دنيای خاکی رفتند.
نويسنده با توجه به مدارک تاريخی اين طور نظر می دهد: "اين
دو صدر اعظم ايرانی با استفاده ازنفوذ خود در جلوگيری از
ستم حکمرانان خارجی بر اقوام ايرانی به شيوه ای که نزد
ايرانيان به سياست خواجه نظام الملک شهرت دارد دست به
ساختن مدارس و دانشگاه و حتی خانقاه زدند و عاقبت رشيد
الدين فضل اله همدانی پس از بيست سال صدارت به دست قشری
های متعصب به قتل رسيد. از تاليفات گوناگون رشيد الدين،
کتاب جامع التواريخ تجديد چاپ شده است."
منصوره پيرنيا مولف کتاب سفرنامه شهبانو در
مورد نقش يهوديان در انقلاب مشروطيت می نويسد: "در انقلاب
مشروطيت ايران، ايرانيان يهودی در کمال درايت و شايستگی به
کمک آزادی خواهان و مخالفان استبداد شتافتند." و در اين
مورد اشاره ای است به انتخاب مرحوم آقا سيد عبداله
بهبهانی، روحانی آزاد انديش و يکی از بالاترين مجتهدين در
مرجعيت به عنوان نماينده يهوديان در مجلس شورای ملی.
در کتاب سفرنامه شهبانو آمده است که
يهوديان ايرانی از دو دوره تاريخی با احترام فراوان ياد می
کنند که نخستين آن مربوط به آزادی قوم يهود به دست کورش
کبير و سپاهيان با عظمت ايرانست و دومين دوره در دوران
سلطنت اعليحضرت رضا شاه است که وی را کورش ثانی يهوديان
خوانده اند و امتداد آن در دوران سلطنت محمد رضا شاه پهلوی
است که يهوديان ايرانی به زندگی در خور خود رسيدند. فصل
گيلان با تصويری بسيار دل انگيز از گوشه ای از جنگل های
گيلان آغاز می شود و با اين کلمات:"باد، خاک، آب، و زندگی
که آتش است... گيلان، سرزمين گيلک ها، تکيه بر کوه البرز و
ره به دريا دارد و به لطف رطوبتی که در هوايش جاریست گل ها
و انسان ها را شبنمی لطيف پوشيده است." قسمت گيلان با
تصويری بسيار ديدنی از دختران گيلک به پايان می رسد و
مازندران آغاز می شود و با تصويری غرور آفرين از قله
دماوند و سپس صحبت از خراسان است با تصاويری تاريخی از شهر
مشهد و کاشی کاری بسيار استادانه آن در آستان قدس رضوی.سفر
به حاشيه کوير، دنيائيست پر از سر و راز؛ نويسنده با
انتخاب کلماتی روشن و ساده عظمت کوير را باز نگاری کرده
است: "گل نرگس دشت های سمنان را به ياد می آورد که به سبب
گرمای فوق العاده و هوای آزاد عطر دلپذيری داشت."
در قسمت شهر نائين منصوره پيرنيا می نويسد:
"برتر ازآثار تاريخی و باستانی در دل خاک ايران عزيز که
نشانگر قدمت تمدن اقوام ايرانی و ساکنان اين خاک نازنين
است انسان هائی هستند که با خصائل انسانی و آئين آزاد منشی
دراين خاک زندگی کرده اند... مزار "پير" حال و هوای خاص
خودش را داشت. از بيرون که نگاه می کردی رنگ آبی فيروزه ای
گنبد و کاشی کاری های آن جلوه خاصی به بنا می داد."
يزد را نويسنده کتاب سفرنامه شهبانو،
شهرتاريخ ناميده است: "يزد خود يلی است در کنار کوير،
کويری که صغير و کبير نمی شناسد و شتر را با بارش زير
خروارها شن پنهان می کند."
در بخش قمصر وکاشان که به سرزمين فرش و
گلاب و مردان پر آوازه شهرت دارد، با تصويرهای بديع از
کاشی کاری معروف کاشان مواجه می شويم و عکسی از گل های
معروف به صد برگ که درحومه کاشان کاشته می شود و چند گلبرگ
بيشتر ندارد ولی بسيار معطر است و گل مخصوص گلابگيری است.
کرمان، اصفهان، شيراز، و کهکيلويه دنباله
سفرها را در بر دارد و ترکمن صحرا آخرين مهماندار شهبانوی
ايران است."سفر به ترکمن صحرا و گرگان به پايان رسيده بود
و بارديگر عازم تهران پر همهمه بودم. انگار دردلم خيال ترک
ترکمن صحرا را نداشته و به سئوال گرم بدرقه کنندگن ترکمن
می انديشيدم که می پرسيدند: باز هم تشريف خواهيد آورد؟ و
من به چه اميدی به آنها گفته بودم در اولين فرصت خواهم آمد
و هنوز در حسرت ديداری ديگر!"
ارزش کتاب سوای غنای آگاه سازی، تازگی و
جذابيت مطالب آنست و اين سفرنامه با بيش از يک صد سفرنامه
نگارش نويسندگان ايرانی و سياحان و مستشرقين مقايسه شده
است و از کتاب هائی چون لغت نامه دهخدا و فرهنگ فارسی معين
و انسيکلوپديای ايرانيکا و تاريخ ايران باستان و فرهنگ
هائی ديگر به عنوان مراجع تطبيق بهره برداری شده است. |